عید مبعث و مدح پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
جهـان نـبـود و تو بودی نـشـانۀ خلـقت هـمای اوج سـعـادت به شـانـۀ خـلـقـت جهان نبود و خدا با تو گفـتگـو میکرد به حُـسن خـاتـمت از آسـتـانـۀ خـلـقـت جهان و هرچه در آن پیش تار مویت هیچ! چگـونه از تو بگـویم بـهـانۀ خـلـقـت؟! برای از تو نوشتن اجازه با عشق است بهار عطر تو را در گلابدان میریخت زلال نام تو را در دل جهان میریخت بخوان به نام خدایت که خلق کرده تو را هزار مژده و معنا از آن «بخوان» میریخت جهان چه داشت اگر روشنایی تو نبود؟ چگونه از سرِ گلدستهها اذان میریخت؟ به یُـمن آمـدنت سنگ، مهـربان میشد «ستارهای بدرخشید و...» آن ستاره تویی ستارهای که به آن میشود اشاره تویی سـتارهها و زمـین، دانههای تسـبـیحاند و خـیر اوّل و آخر در استـخـاره تویی زمین کتاب خودش را دوباره میخواند به هر کجا برسد مقصدش دوباره تویی بدون نور تو راهی به سمت پایان نیست بتـاب بر سـر دنـیـا که راه چـاره تویی بـــتــاب آیـــنــهگــردان آشــنــایــیهــا دعـای حضرت آدم قـسم به نـام تو بود نجـات نـوح پیـمـبر، به احـترام تو بود عصای حضرت موسی به نامت آذین داشت دم مـسـیح مـسیـحـایی از سـلام تو بود خلـیل، دوش به دوش تو رفت در آتش که شعله « بَرد و سلام» از طنین گام تو بود اگر عزیز جهـان بود یوسف از خوبی اسـیـر حُـسـن تـو دلـدادۀ کـلام تـو بـود بـیـا سـری به درخـتـان پـیـر بـاغ بزن علی پس از تو چراغ ولایت عشق است کنار حضرت کوثر که آیت عشق است دو چلچراغ، دو سرو جوان باغ بهشت که راز خلـقت آنها امامت عشق است دوازده غــزل سـبــز نـامـکــرّر نــاب که هر کدام به نحوی روایت عشق است کسی شـبـیه تـو میآیـد از اهـالـی نـور کسی که آمـدن او نـهـایت عـشـق است نهـایت هـمۀ خـوابهـای خـوب تـویی |